عمامه‌اش را به گردنش بستن و ...(خرمشهر)
بصیرت از دیدگاه رهبری، بیداری اسلامی
بیداری اسلامی و حمایت از جنبش 99%
درباره وبلاگ


این وبلاگ بر آن هست تا جنبش بیداری اسلامی در سراسر دنیا را حمایت کند پس با ما همراه باشید.

پيوندها
افزایش تضمینی بازدید - افزایش پیج رنک
چاپار
سنگر دفاع از آرمانها
دانلود رایگان
ردیاب خودرو

تبادل صحبتهای ناگفته
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بصیرت از دیدگاه رهبری، بیداری اسلامی و آدرس ellahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 44
بازدید دیروز : 124
بازدید هفته : 327
بازدید ماه : 315
بازدید کل : 57568
تعداد مطالب : 181
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1



فال امروز


<-PollName->

<-PollItems->

Check Page Rank of your Web site pages instantly:

This page rank checking tool is powered by Page Rank Checker service

نويسندگان
علی علیکرمی

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 17:11 :: نويسنده : علی علیکرمی

اسمش حسين بود. حسين شريف قنوتي مجتهد بود. نگفته بود مرا چه به تفنگ به دست گرفتن ديده بود خرمشهر در خطر است با جان و دل مانده بود. توي آن شرايط که بني‌صدر، مهمات به خرمشهر نمي‌رساند مانده بود و شده بود باعث دلگرمي بچه‌ها با يک نگاه خستگي را از تن بچه‌ها بيرون مي‌کرد.

* خيلي کم مي‌خوابيد. سازمان‌دهي نيروهاي شهر، و هماهنگي بين آنها وقت استراحت برايش باقي نگذاشته بود. غذا هم نداشت با تکه نان خشکيده و مقداري آب سر مي‌کرد. روزي به او گفتند: “آشيخ عمامه‌ات را بردار مزاحم کارت نشود.” گفت: “عمامه کفن من است و حاضر نيستم برش دارم.” آن قدر کار کرده بود که عمامه سفيدش ديگر سياه شده بود.

* يک روز در مقر با نيروهاي هماهنگي نشسته بود و صحبت مي‌کرد ديديم که يک جوان رزمنده هجده نوزده ساله مي‌آيد به سمت ما آن چنان خسته بود که تلو تلو مي‌خورد کم مانده بود اسلحه‌اش هم زمين بيفتد. شيخ تا اين جوان را ديد رفت به سمت وي و او را در آغوش گرفت و بوسيدش بعد زانو زد و پاهايش را هم بوسيد.

* شهر در حال سقوط است. به خواهرهاي مدافع دستور داده شده که انبار مهمات را خالي کنند. مقداري به مدرسه‌اي در قسمت جنوبي رودخانه منتقل شد. همه بچه‌ها خسته و تشنه بودند. ناگهان شيخ وارد مدرسه مي‌شد او توانسته بود از عراقي‌ها يک نوشابه و يک هنداونه بزرگ و چند آرپي‌جي به غنيمت بگيرد. هر چه به تک تک بچه‌ها تعارف کرد که نوشابه را بخورند گفتند شما تشنه‌تر هستيد خودتان بخوريد آخر سر هم خودش نوشابه را خورد و هنداونه را داد به بچه‌ها.

* رضا داشت رانندگي مي‌کرد. شيخ هم بغل دستش نشسته بود سر خيابان چهل متري که رسيدند ناگهان ديدند عراقي‌ها جلويشان را سد کردند.رضا گفت: “آقا، اينها عراقي‌اند!”شيخ گفت: “سريع برگرد به سمت مسجد جامع.”موقع برگشتن ناگهان عراقي‌ها ماشين را به رگبار بستند. زانوي رضا گلوله خورد. گردن، دست، پا و ران شيخ هم مورد اصابت هفت هشت گلوله قرار گرفت. کمي که جلوتر رفتند، عراقي‌ها آرپي‌جي مي‌زدند، خودرو واژگون شد و به جدول‌هاي کنار ميدان خورد و ايستاد. رضا و شيخ تا به خود بيايند و دست به اسلحه ببرند، عراقي‌ها آنها را محاصره کردند. يک عده رضا را گرفتند و کتفش را شکستند. يک عده هم دور شيخ حلقه زدند و شروع کردند به پايکوبي و خواندن: “أسرنا الخميني، أسرنا الخميني.” يعني: خميني را اسير کرديم. عمامه را از سرش برداشتند. همين طور داشت از بدنش خون مي‌رفت در همين حال شروع کرد به نصيحت عراقي‌ ها : “امروز حسين زمان خميني است و يزيد زمان صدام است؛ از زير عَلَم يزيد بيرون بياييد و برويد تحت بيرق حسين.”سرباز عراقي عصباني شد. سرنيزه کلاشينکف را برداشت و به شقيقه‌ او کوبيد. سر پا نگهش داشته بودند و جمجمه‌اش را مي‌بريدند به بي‌رحمانه‌ترين شکل... او هم فقط مي‌گفت: “الله اکبر”.

دور جنازه مطهرش جمع شده بودند و پايکوبي مي‌کردند اين بار مي‌خواندند: “قَتَلنا الخميني، قتلنا الخميني” اما باز دست بردار نبودند، بعد از جسارت‌هاي زياد به جسد شيخ و لگد زدن به آن، عمامه‌اش را به گردنش بستند و در خيابان کشيدند و آن را از بالاي يک ساختنان دو طبقه آويزان کردند، بعد آن را به پايين پرتاب کردند! ...

رهبر انقلاب درباره اين شهيد مظلوم فرمود: “اگر شيخ شريف شهيد نمي‌شد، خرمشهر از دست نمي‌رفت، چون او خيلي شجاع و انقلابي بود



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: